سرزمین من
دیار غریب

  خدایا شکرت ... نشدیم تُرکت

 




تاریخ: سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط مجتبی حکیمی

 

آخ خدا امروز رفتم نمایگاه کتاب ملتی رو اسکل کردم . امروز با یکی از دوستام که 24 سالش هست و اسمش امیده لباس خفن وحشتناک مخلوط با تیریپ گردشگری و کلاه و دوربین و تبلت و لپ تاپ و ... خلاصه ترکوندیم که البته خریدن این همه وسایل و جور کردن وسایل که از شیش ماه پیش شروع کرده بودیم 3 میلیون تومان ناقابل ولی کمرشکن خرج برداشت و البته البته و بازم البته بی ثمر نبود ... چون همه ایرانیا فکر کردن واقعا از کره یا ژاپنیم . دورمون جمع میشدن عکس و امضا میگرفتن ما هم خرکیف شده بودیم خداییش حال داد ولی یه درس گرفتم ...

 

اگه من و دوستم با همون لباسا و سر و وضع میگفتیم افغانی هستیم ( قربون خودم و هر چی هموطنه بشم ) بخدا قسم اگه یه ذره تحویلمون میگرفتن این ملت با ما دشمنی دارن . اگه کافر بودیم اگه قاتل بودیم اگه یهودی بودیم اگه سنی بودیم یه چیزی ولی بابا بی انصافا ما مسلمانیم شیعه ایم آخه مگه خود امام خمینی نگفت ( اسلام مرز ندارد ) خب به وصیت امام عمل کنید که خداییش امام تا زنده بود خیلی هوای مارو داشت الان چرا یادتون رفته ما همون آدماییم همون مسلمونا .

 


ولش کن بزارید برن به همون خارجی ها برسن باهاشون عکس بگیرن ما خدارو داریم 14 معصوم داریم پس به هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــچ کس دیگه احتیاج نداریم خدایا شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــر.




تاریخ: پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط مجتبی حکیمی

افغانی همشهری کجایی بابا دیر شد داره تابستون میاد بریم امامزاده داود شاید یه ( بوله ) گیر تو هم بیاد کز کردی کنار صفحه مانیتور چی بشه بدو برو شماره هارو دادن تو الاف نشستی ...

ببخشیدا اینارو نوشتم واسه جلب توجه مگه نه اگه دست من باشه که در و پیکر امامزاده داودو میبندم که شده منبع و مخزن فساد ما . یا اصلا همین 14 خرداد که قیامت ما میشه میریم اونجا انگار درهای بهشت باز شدن هر کاری بخوایم تو ملآ عام میکنیم و انگار نه انگار که مسلمانیم . همشهریا ... بیدار شید.




تاریخ: پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:,
ارسال توسط مجتبی حکیمی